ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چکادهای مورگل و قاش مستان در جنوب و چکاد قبله در جنوب شرقی جان پناه، زیبائی و بلندی خود را به رخ می کشند برای ادامه ِافراز باید از یخچال طولانی وبا شیب تند بین دو چکاد عبور کنیم.
ساعت 3 پس از استراحتی کوتاه و صرف ناهار سبک از پناهگاه به سمت چکاد حرکت می کنیم. ادامه راه از این پس دیگر شمالی جنوبی است و باید در امتداد نهری که از آب یخچال سرچشمه گرفته ادامه مسیر دهیم تا به آغاز یخچال برسیم. من بخشی از وسائل غیر ضروری ام را درکوله ای جا داده و در زیر صخره ای پنهان میکنم. چرا که نگران مسیر طولانی هستیم و حمل بار زیاد همیشه برای کوهنوردان نگران کننده است بیشترین بخش مسیر از این پس عبور از دل یخچال طولانی است.
پیش از ورود به یخچال
از چشمهای که آب بشدت گوارایی دارد وجودمان ونیز قمقمه هایمان را سیر آب میکنیم و
شیب نه چندان تند یخچال را با هدف شب مانی در دامنه دوچکاد مورگل وقاش مستان که به
کاسه بین دوچکاد معروف است آغاز میکنیم. پلکانی بودن یخچال حکایت از وزش باد شدید
مداوم در منطقه را دارد. ولی خوشبختانه در درازای برنامه طبیعت بسیار با ما یار است
چرا که از باد معروف منطقه دنا خبری نیست
گذر از دل یخچال 5/3ساعت به درازا میکشد و5/6غروب به کاسه بین دوچکاد میرسیم.
می خواهیم چادرها را بر پا کنیم ولی زمین مسطحی در کار نیست. چرا که یخبندان یخچال
تمامی زمین وحتی سختون ها را نیز ترکانده است .چارهای نداریم جز اینکه زمین را
مسطح کنیم و در لابلای سختون ها چادرها را بر پا میکنیم گو اینکه در فاصله نه چندان
دور از اینجا فضای مناسبتر در کنار برکهای که یادآور برکه های چکاد نیزه وای
شهمیرزاد نیز میباشد وجود دارد ولی راهنمای ما خود شناخت دقیقی از منطقه ندارد .
شب بسیار خوشی در کنار هم آغاز میکنیم وپس از صرف سوپی مختصرخیلی زود هنگام به عشق بر فراز آمدن بر یکی از چکاد هایی که سالیان درازی است که آرزوی ِافراز ش را داریم تن خسته اما جانی شادان را به خواب میسپاریم. شبی با آسمانی صاف وپر ستاره وخوابی شیرین ورویائی .
بامدادان تا چشم
میگشائی، بر آسمان شرق ایران، سپیده دم روشنائی بخش، مهر هزار گوش هزار چشم، سپیده
آورنده گرما، مهر آورنده نور، مهر پیام آور آفتاب را میبینی که بر تو بانگ میزندکه:
زاهد افسرده چوب سنجد است خوش بسوزای عاشق اکنون عود خویش
و شعر وجد انگیز زنده یاد فریدون مشیری با آوای دلنشین علیرضاقربانی از حافظه
شنوایی ات ندا در میدهد که :
سحر با من در آمیزد که بر خیز نسیمم گل بسر ریزد که بر خیز
زرافشان دختر زیبای خورشید سرودی خوش بر انگیزد که بر خیز
سبو چشمک زنان از گوشه تاق به دامانم در آویزد که بر خیز
و بدین سان تو که از تاریکی و تاریک اندیشی گریزانی به پذیره پرتو آفتاب در این
بامداد دل انگیز به پا میخیزی و همگام وهم نفس با سپیده دم و همراه روشنائی برای
فراز آمدن بر چکاد دنا، کوه پیمائی روز دوم را با عبور از مسیر یخچال بین دو چکاد
در جهت جنوب شرقی آغاز میکنی.
از ویژگی های سرپرستی در کوهنوردی، چاره اندیشی به موقع در بر خورد با مسائل در
پیش رو است وخوشبختانه سرپرست جوان ما، به خوبی با مشکلات برخورد ذهنی فعال و
اندیشمندانهای دارد لذا از جوان بسیار مشتاقی که بدلیل کم تجربگی از آمادگی کمتری
بر خوردار است و وسایل کافی نیز ندارد و نیز اولین بار است که در چنین بلندائی به
ندای عشق و مهرش به سرزمین اهورائی ایران پاسخ میدهد میخواهد که بر احساس خود
غلبه کند و ِافراز تا همین ارتفاع که حدود 3850متر از سطح دریا است را برای خود کافی
بداند.
/6بامداد حرکت صبح ما به سمت چکاد قاش مستان یا بیژن سه آغاز میشود. بازهم باید ادامه یخچال را طی کنیم.
پس از اتمام یخچال جهت
مسیر که البته از پاکوب مناسبی هم برخوردار است اندکی به سمت جنوب شرقی ونهایتا
بسوی شرق متمایل میشود. مسیر با شیب تندی را باید طی کنیم تا به گردنه برسیم.
تلاشی سخت در پیش رو است. اعضای گروه به تناسب توان اندکی با فاصله از هم حرکت
میکنند علیرغم آنکه همنوردان عمدتا خود، کارکشته اند و از تجربه مناسب و دیدکافی
کوهنوردی برخوردارند ولی راهنما که چندان هم راهنمای راه شناس و دقیقی نیست
درپیشاپیش و سرپرست برنامه در انتهای گروه همه چیز را زیرنظر دارند و من در نبردی
چنین با کوهستان نیاکانی ام و در تلاشی سخت و پر اشتیاق و بی تاب که دلم میخواهد
هر چه زودتر سوار بر یال دنا شوم و این بار نه با توسن خیال که در عین واقع از
بلندای دنا سرزمین گودرز و گیو و بیژن، سرزمین لرستان و جنگل های چهارمحال و دشت
های سرسبز پیرامون یاسوج را تماشا کنم و از آن بالا سی سخت باستانی را به نظاره
بایستم
صبر میکنیم بقیه اعضا وسرپرست برنامه نیز برسند تا سور و شادی را با شور جمعی بر گزار کنیم
ولی مگر میشود بربلندای قله بیژن 3 ،قله مورگل را در غرب ودشت یاسوج را در جنوب غربی وسی سخت را در جنوب شرقی ونیز قلههای برج آسمانی وسه قپه وبقیه قلههای دنا را به نظاره بایستی وبخواهی سرور وپایکوبی کنی ومست نشوی مگر مستی چیست وچه دارد که ما اکنون نداریم. اکنون چه کسی از ما مست تر وسرخوش تراست؟. از بامداد همراه با فروغ سپیده دمان، کوهپیمائی در کوهستان نیاکانی ات را آغاز کردی وپس از 2 ساعت کوهپیمائی سخت، اکنون بر فراز چکادی ایستادهای که سالیان سال است آرزویش را داشتی آنهم کی ؟ در چنین ساعتی از روز. خورشید جان نواز آفتابش آن چنان بر تنت نوازشگر است که مستی ات را صد چندان کرده است.
تمام وجودت مملو از شادی ومستی است به هر طرف که نظاره میکنی بلند است وکوه. دشت است و سبزینگی. آسمان آبی است و و ابرها به مفهوم مطلق سپید در دور دست شرق رودخانه خفر بسان ماری خرامان بسوی سرنوشتش میخرامد در غرب قله مورگل با آن بلندی و عظمتش در زیر دستان توست.
چه مستی و چه شوری تمام وجود ترا فراگرفته است .در این چنین مستی و شور است که حافظه ات نیزرقص کنان به این شور و سرور یاری میرساند و این بار نوای جاودانی سیاوش شجریان با شعر شادمانی بخش مولای مستی جلال الدین بلخی را برایت به ارمغان میآورد که :
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا آ ن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا
بر دست من نه جام جانای دستگیر عاشقان دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا
ای جان جانای جان جان ما نامدیم از بهر نان بر جه گدا رویی مکن در بزم یاران ساقیا
اول بگیر آن جام مه، بر کفه آن پیر نه چون مست گردد پیر ده، رو سوی مستان ساقیا
بر خیزای ساقی بیاای دشمن شرم وحیا تا بخت ما خندان شود پیشای خندان ساقیا
با این سرمستی و شور قله را با امید ِافراز ی دیگر بسوی چادرگاه ترک میمیکنیم. مسیر برگشت را یک ساعته طی میکنیم. همنوردان جوان تر شور و شوق ِافراز ی دیگر دارند و وقت هم داریم. ساعت 10صبح 10نفر از همنوردان به همراه راهنما راهی ستیغ سختون وبلند مورگل میشوند.
از بارگاه مسیر غرب را در پیش میگیرند تا به گردنه برسند واز آنجا با سوار شدن بر گرده سختون و هراس انگیز مورگل مسیر را از غرب به شرق تغییر جهت میدهند. درواقع چکاد مورگل در بالاسر چادرگاه ما قراردارد ولی راه و مسیر ِافراز این چنین است. من که همچنان سرمست صعود به قله بیژن 3 هستم نظاره گری بر ِافراز دوم دوستانم از چادرگاه وبازیابی انرژی برای بازگشت را ترجیح میدهم.
یاران ما 5/2بعداز ظهر پس از ِافراز موفق ازچکاد مورگل به چادرگاه بر میگردند وما با چای که در کوهستان گواراترین نوشیدنی بشمار میآید به پذیره آنان میرویم. 2ساعتی را برای استراحت همه وناهار وحمع کردن چادرها در نظر میگیریم و 30/4بعداز ظهر با شور وشادمانی چادرگاهمان در بین کاسه دو چکاد رابا هدف بازگشت ترک میکنیم .
|
گزارش و عکس: علیرضا زیاری( az.ziari@gmail.com این نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید )