اکوتور شیراز جوان مجری تورهای : کوهنوردی ،طبیعت گردی ،کمپینگ ، دوچرخه سواری و تورهای اختصاصی
اکوتور شیراز جوان مجری تورهای : کوهنوردی ،طبیعت گردی ،کمپینگ ، دوچرخه سواری و تورهای اختصاصی

اکوتور شیراز جوان مجری تورهای : کوهنوردی ،طبیعت گردی ،کمپینگ ، دوچرخه سواری و تورهای اختصاصی

ده نکته اخلاقی از استاد بهمنش


استاد عطاء الله بهمنش، «نابغه‌ی خودساخته‌ای»‌ که همچنان در پیرانه سر، دست از تلاش و کوشش برنمی دارد، در دهه نهم زندگی اش نیز «درس اخلاق و معرفت» را به صورت عملی به همه اهالی رسانه به ویژه در حوزه ورزش می آموزد. باشد که از این رفتارهای پسندیده، توشه ای برای خود برگزینیم.





















اول - یاد نیکی های پدر و مادر
استاد بهمنش که دست تطاول روزگار از او پدری داغدیده و رنج کشیده ساخته، در ابتدای سخنانش پس از تشکر از حاضرین در نشست، مطالب خود را با یاد نیکی های والدین آغاز می کند. «من مجبورم که در اینجا از پدرم یاد کنم. نمی‌گویم که پرورشی طراز اول داشتم، اما هر چه که بودم، نتیجه‌ زحمات او بوده است.» این نخستین نکته اخلاقی در مطلع سخنان استاد بود و ایشان به حق به همه ما یادآوری می کنند در هر سن و سال و در هر جایگاه، مقام و موقعیتی که باشیم، نیکی والدین را فراموش نکرده و همیشه قدردان زحمات آنها باشیم. همانگونه که خداوند قادر و متعال در آیه 24 سوره اسراء می فرمایند:«و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده».

دوم – احترام به اهل فن
او در ادامه به دوران جوانی می رسد. جایی که در باشگاه بانک ملی هم فوتبال بازی کرده و هم کشتی گرفته است. با این وجود وقتی در حضور حسین کلانی – عضو اسبق تیم ملی فوتبال و منصور برزگر – قهرمان سابق کشتی جهان سخن می گوید، برای گفتن خاطراتش در فوتبال و کشتی از این دو قهرمان با اخلاق رخصت می طلبد: «در تیم بانک ملی، هافبک راست بودم. در حضور کلانی جسارت است که بگویم فوتبال بازی می‌کردم. در همین باشگاه کشتی آزاد هم کار کردم.( رو به برزگر می کند) با اجازه آقای برزگر. که در این میان برزگر می گوید: ما شاگرد شما هستیم.»
وقتی فرد ارزشمند و استخوان خرد کرده ای همچون بهمنش، برای اینکه بگوید روزی در فوتبال یا کشتی مشغول فعالیت بوده، از بزرگان این حوزه کسب اجازه می کند، با زبان بی زبانی به همه ما خبرنگاران، گزارشگران و مفسران ورزشی می آموزد که هرچه در حوزه ای صاحب فکر، اندیشه و قلم باشیم، باز هم باید احترام اهل فن و قهرمانان آن حوزه را گرامی نگاه داریم. البته این احترام نیز پاسخی متقابل از سوی قهرمانان را در خود می طلبد.

سوم – قناعت و مناعت طبع
بهمنش چندین بار در سخنان کوتاه خود از قناعت و مناعت طبعش در زندگی می گوید. او در جایی گفت:«به دنبال پول نمی‌روم. خدا شاهد است. چون نمی‌شود. یا باید کاسبی کنی یا انجام وظیفه. من سعی کردم که به دنبال کاسبی نروم و برای پول خراب نشوم. من هیچ وقت پولدار نبودم، الان هم نیستم و دیگر هم نخواهم بود.»
همه کسانی که از نزدیک با استاد بهمنش در ارتباط هستند، به خوبی می دانند که او هیچگاه ثروتمند نبوده و شاید همین قناعت و مناعت طبعش در برهه هایی از زندگی، دشواریهایی برای او بوجود آورده است. با این وجود همین خصوصیات اکنون در سن 92 سالگی باعث شده تا او به عنوان فردی ارزشمند در دلها جای گیرد و خودش نیز خدواند بخشنده را برای این رفتار شکر کند. و لسان الغیب در وصف چنین رفتاری می فرمایند:

«هر آنکه کنج قناعت به گنج دنیا داد .............. فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی»

چهارم – قدرشناسی
عطاءالله بهمنش درحالی که به سختی سخن می گفت و حتی تا چندی پیش بسیاری از دوستان نزدیک خود را به یاد نمی آورد، در بخشی از سخنانش از یکی از افراد تاثیرگذار در زندگی اش می گوید. از دکتر عباس اکرامی. بنیانگذار باشگاه شاهین که بعدها شیوه تفکر اعضای این باشگاه به مکتب شاهین در فوتبال ایران شهرت یافت. بهمنش درباره دکتر اکرامی چنین می گوید:«وظیفه دارم اینجا از دکتر اکرامی یاد کنم. حیف است مجلس ورزشی داشته باشیم و از ایشان حرفی گفته نشود. (او از حاضران خواست که برای شادی روح پاک دکتر اکرامی صلوات بفرستند.) کار ورزش و کار گزارش (من) با نوشتن همراه شد. دکتر به من گفت که اگر می خواهی خوب شوی، ناچار هستی که بنویسی.»

او همچنین در بخشی دیگر از سخنان خود از برخی اقوامش یاد می کند که در راه گزارشگری و روزنامه نگاری و حضور در عرصه ورزش مشوقش بوده اند. پس بدین ترتیب، قدرشناسی نیز باید یکی از صفاتی باشد که همه ما آن را سرلوحه کارهایمان قرار دهیم. بی شک افراد زیادی در موفقیتهای انسان نقش دارند که قدرشناسی از آنها، به افزایش جایگاه اخلاقی انسان کمک شایانی می کند.

پنجم –میانه روی در گفتار و نوشتار
شاید اعتدال نداشتن در گفتار و نوشتار بزرگترین آفتی باشد که می تواند گریبانگیر اهالی رسانه شود. بهمنش در گفته های خود به توصیه دکتر اکرامی اشاره می کند و می گوید:«هیچ کس به جز دکتر اکرامی به شکل خاصی به من چیزی یادآوری نکرد. هر چه ایشان گفت این بود که کار کن و تجدید خدمت. اگر چیزی را می‌گویی و می‌شکافی، طوری آن را تنظیم کن که کسی از تو نرنجد. من تلاشم را کردم. خوب یا بد، قبول شده یا نشده. امیدوارم که مورد تایید باشد.» اهالی رسانه بویژه در رسانه های نوشتاری بخوبی می دانند که در بسیاری از موارد عرصه برای تاخت و تاز آنها فراهم است؛ اما آنچه یک خبر، مصاحبه، گزارش و یا تحلیل را به واقعیت و صلاح نزدیک می‌کند، اعتدال در گفتار و نوشتار است و بی شک رعایت این خصوصیت، در اعتبار و روایی تولیدات رسانه ها، خبرنگاران و مفسران تاثیر بسزایی دارد.

ششم – سخت کوشی تا آخرین نفس
استاد عطاءالله بهمنش اکنون در سن 92 سالگی قرار دارد و بیماری و دشواریهای مختلف را پشت سر گذارده و همچنان با درد و ضعف دست و پنجه نرم می کند. با این وجود همچنان دست از کار و تلاش برنمی دارد و اکنون نیز هم می نویسد و هم عکسهای قدیمی را برای استفاده در کتابی، جمع آوری می کند: «من مریضم، ناراحتم و ناخوش. کاری که این روزها می‌کنم این است که عکس‌های طراز اول ورزش ایران را قیچی می‌کنم و برایشان نوشته‌هایی می‌گذارم. من 91 سال دارم. دیگر عمر سازنده‌ای ندارم که هر کاری دوست دارم انجام دهم. همین حالا هم برای یک نشریه که خودم نمی‌دانم که چه خواهد بود، می‌نویسم.» این خصوصیت بهمنش نیز به ما می آموزد تا آخرین نفس دست از تلاش و کوشش برنداریم و درس بزرگتری برای جوانان دارد - که هم توان انجام کار و هم فرصت کافی را دارند، بکوشند تا اثر ماندگاری از خود در این زندگی کوتاه برجای گذارند.

هفتم– اهمیت ثروتهای معنوی
اگرچه در این جهان هستی، ثروتهای مادی بسیار مورد توجه بوده و هستند و در برخی از موارد محوریت امور و تفکرات را در اختیار دارند، اما بسیاری از ما در زندگی های خود ثروتهای دیگری را در اطرافمان داریم که بیشتر اوقات از آنها غافل هستیم. عطاء الله بهمنش که آفتاب عمر خود را رو به افول می داند، در جای جای سخنان خود بخوبی از این ثروتهای معنوی یاد می کند. استاد در بخشهای مختلف می گوید:«من هیچ وقت پولدار نبودم، الان هم نیستم و دیگر هم نخواهم بود. من دوستان و سرورانی دارم. کسانی که من را دوست دارند و (به من) احترام می‌گذراند و راه زندگانی را به من نشان می‌دهند. من سعی کردم در اختیار دوستانم باشم و به حرف بزرگانم گوش دهم. دوستانم به من احترام گذاشتند، بیشتر و زیادتر از آنچه که حقم بود. من همیشه بدهکارشان هستم. دوست دارم گریه کنم، چون گریه دردهای انسان را معلوم می‌کند.»

هشتم– زندگی سالم و سلامت
به هرحال انسان جایز الخطاست و این امکان وجود دارد در برهه ای از زندگی رفتاری نادرست از او سر بزند، اما سالم زندگی کردن و داشتن یک زندگی سلامت؛ بویژه در پایمال نکردن حق الناس، انسان را به اوج کمال می رساند. این مسئله نیز یکی از مواردی است که عطاءالله بهمنش بدان افتخار می کند: «من شش فرزند دارم و خوشبختانه مال کسی را نخورده‌ام، الحمدالله. پولدار هم نشدم صد بار الحمدالله، من در سایه و جوار کسانی ماندم که به آنها احترام می‌گذارم. من به همه احترام می‌گذارم چون برایم احترام قائل هستند.» البته این خصوصیت در جوانی اهمیت دوچندانی پیدا می کند. همانگونه که شاعر بزرگوار بیان می دارد:

« در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست ............ ور نه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار»

نهم– تواضع
استاد بهمنش در طول حضور یکی – دو ساعته خود در ایسنا و در سخنان کوتاهی که داشت، همیشه در تواضع کامل سخن گفت و رفتار کرد و بارها با جملات و رفتارهای خود، فروتنی را به صورت عملی و زبانی به حضار نشان داد. شاید این خصوصیت بارزترین ویژگی بهمنش در روز تولدش بود. در روزی که افراد ارزشمندی در کنارش اشک ریختند و او را مورد تحسین قرار دادند و دیگرانی هم که در جمع حاضر نبودند، از او به نیکی یاد کردند. او بارها خود را کوچک تر از اوصاف حاضرین برشمرد و در پایان، تجلیل بعمل آمده را بسیار بالاتر از آنچه شایسته اش بوده، قلمداد کرد. بی شک تواضع یکی از اصلی ترین خصوصیتهای بهمنش در این روز بزرگ بود.

دهم– خدمت به خلق
عطاء الله بهمنش پس از عمری فعالیت فرهنگی در عرصه ورزش، وقتی می خواهد جمله ای به عنوان یادبود از خود برجای گذارد، اینگونه مطلبش را آغاز می کند: «امروز دانستم در صورتی که انسان بخدمت در آید، هرگز از یاد نخواهد شد.» شاید این جمله حسن ختام بسیار خوبی بر همه سجایای اخلاقی استاد باشد. وقتی بهمنش پس از هفتاد سال فعالیت رسانه ای و مطبوعاتی چکیده عمر خود را در این جمله بیان می کند و خدمت به خلق را عامل اصلی ماندگاری اش می داند، بنابراین حجت بر همه عیان خواهد شد که کلید ماندگاری و عزت انسان در میان سایرین همین خدمت به خلق خواهد بود. چنان که شیخ اجل، سعدی شیرازی می فرمایند:

«عبادت بجز خدمت خلق نیست ..............
به تسبیح و سجاده و دلق نیست»



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد